جدول جو
جدول جو

معنی کرایه کش - جستجوی لغت در جدول جو

کرایه کش
(پَ / پِ نَ / نِ گُ)
مکاری. (یادداشت مؤلف). کراکش. چارواداری که پیشۀ وی به کرایه دادن ستور است. (ناظم الاطباء). رجوع به کراکش و مکاری شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کباده کش
تصویر کباده کش
کسی که با کباده ورزش می کند
فرهنگ فارسی عمید
(فَ / فِ گُ سَ سْ تَ / تِ)
اشتر یا ستوری که مشک و خیک آب را حمل کند. مشک کش: و مصر و قاهره را گویند پنجاه هزار شتر راویه کش است که سقایان آب کشند و سقایان که آب بر پشت کشند خودجدا باشند. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 56)
لغت نامه دهخدا
(رَدَ / دِ)
کرایه کش. مکاری. (یادداشت مؤلف) :
جواب گویم اگر پرسیم که آن خر کیست
خری کری کش ابلیس و قوم لعنهمو.
سوزنی.
رجوع به کرایه کش و مکاری شود
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ وَ)
آنکه کرجی کشد. آنکه طنابی به کمر بندد و به موازات ساحل حرکت کند تا کرجی را برخلاف جریان آب ببرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ بَ تَ / تِ)
رایت کشنده. آنکه رایت را میکشد. آنکه علم را حمل میکند. آنکه لوای لشکر را بدست دارد و میبرد. علمدار. حامل علم. علامت کش:
فتح و ظفر هر دو دو رایت کشند
در حشم صفدر طغرلتکین.
انوری
لغت نامه دهخدا
آنکه عرابه از جای بجای نقل مکان دهد. حیوانی که عرابه حمل کند و از نقطه ای به نقطۀ دیگر برد. رجوع به ارابه کش شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِرْ)
آنکه از کاری کناره می گیرد و دوری می کند. (ناظم الاطباء). کناره گیر. و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(کِ یَ/ یِ)
اجاره ای. بمزد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ کَ نِ)
چاروادار که پیاده همراه استر یا اشتر کجاوه دار است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
آنکه کباده کشد. آنکه کباده را که آلت آهنین است بالای سر از جانبی به جانب دیگر به حرکت آرد نیرومند شدن عضلات را، مجازاً جویای نام و مقام. طالب و خواستار درجه و مقام. آنکه داعیۀ بدست آوردن مقامی و منزلتی و رتبه ای داشته باشد
لغت نامه دهخدا
(پَ)
قرابه کشنده. ساقی. شراب کشنده:
در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش
حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
علمدار. بیرقدار
لغت نامه دهخدا
(کِ یَ / یِ کَ / کِ)
شغل و پیشۀ کرایه کش. (ناظم الاطباء). کار کرایه کش. عمل مکاری. کراکشی. کار آنکه پول و اجرتی در ازای بارکشی ستور خود گیرد
لغت نامه دهخدا
(مَ دَ / دِ)
که طرایف کشد. حاملان طرایف:
طبقهای بلور و خوانهای لعل
طرایف کشان را بفرسود نعل.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
رهبر ارابه. ارابه چی. آنکه مردم را بر ارابه سوار کرده برد
لغت نامه دهخدا
تصویری از کناره کش
تصویر کناره کش
آنکه از کاری کناره میگیرد و دوری میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباده کش
تصویر کباده کش
کمان کش، آنکه با کباده (زور خانه) ورزش کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرابه کش
تصویر قرابه کش
کراوه کش باده نوش شراب کشنده باده نوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراده کش
تصویر طراده کش
درفشدار پرچمدار علمدار بیرقدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرایف کش
تصویر طرایف کش
آن که طرایف را حمل کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرا کش
تصویر کرا کش
آنکه ستوران را کرایه دهد مکاری: (کرا کشان ما ترکان بودند) (چهار مقاله)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارابه کش
تصویر ارابه کش
رهبر ارابه ارابه چی آنکه مردم را بر ارابه سوار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباده کش
تصویر کباده کش
((~. کِ))
آن که با کباده (زورخانه) ورزش کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طراده کش
تصویر طراده کش
((~. کَ یا کِ))
علم دار
فرهنگ فارسی معین
جنب و پهلوی مکانی که سایه باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی